تابآوری و فرزندپروری زمانی شکل سالمی پیدا میکنند که والدین یاد بگیرند میان محبت و نظم تعادل ایجاد کنند و به کودک اجازه دهند با تجربه شکستها و چالشهای کوچک، مهارت مقابله با سختیهای آینده را بهتدریج به دست آورد.
تابآوری و فرزندپروری ارتباط مستقیم با سلامت روانی کودک دارند و والدین نقش اصلی در شکلگیری آن ایفا میکنند.
فرزندپروری مجموعهای از فرایندهای آموزشی، تربیتی، رفتاری و عاطفی است که والدین برای رشد جسمی، شناختی، هیجانی و اجتماعی کودک به کار میبرند.
فرزندپروری شیوه تعامل والدین با کودک در زمینههای کنترل، محبت و آموزش است.
تابآوری یکی از مهمترین مهارتهای زندگی است که به انسان توان عبور از مشکلات، سازگار شدن با شرایط دشوار و ادامه دادن مسیر رشد را میدهد. وقتی از تابآوری در فرزندپروری صحبت میکنیم، در واقع دربارهٔ پشتیبانی عاطفی، تربیتی و ذهنی صحبت میکنیم که به کودک کمک میکند در آینده انسانی قوی، مسئولیتپذیر و موفق باشد. این موضوع سالهاست که در روانشناسی مورد توجه قرار گرفته و اکنون یکی از مهمترین پایههای تربیت در خانه، مدرسه و جامعه است.
تابآوری و فرزندپروری زمانی موفق هستند که کودک در محیطی امن، محبتآمیز و بدون سرزنش رشد کند.
تابآوری به معنای شکست نخوردن نیست. به معنای این نیست که کودک هیچ مشکلی تجربه نکند یا همیشه خوشحال باشد. تابآوری یعنی کودک یاد میگیرد هنگام مواجهه با شکست، ناامیدی، اختلاف، استرس و فشار، دوباره روی پا بایستد. بسیاری از والدین تصور میکنند بهترین زندگی آن است که فرزندشان هرگز سختی نبیند، اما واقعیت این است که کودکانی که هیچ چالشی تجربه نمیکنند، در بزرگسالی مقابل کوچکترین مشکل دچار آشفتگی و ناتوانی میشوند. پس وظیفه والدین محافظت بیش از حد نیست، بلکه همراهی و راهنمایی برای روبهرو شدن درست با مشکلات است.
کودکی که مهارت تابآوری را یاد بگیرد، در بزرگسالی زندگی آرامتر و موفقتری خواهد داشت. چنین فردی بهتر با استرس کنار میآید، در روابط اجتماعی مهربانتر و منطقیتر رفتار میکند، در تحصیل و کار مسیر رشد را ادامه میدهد و سریعتر از شکستها عبور میکند. به همین دلیل امروزه تابآوری یکی از عوامل اصلی سلامت روان، شادی و پیشرفت محسوب میشود.
برای ساخت تابآوری ابتدا باید کودک احساس امنیت کند. کودکی که از والدین عشق، احترام، توجه و پذیرش دریافت میکند، خود را ارزشمند میداند و باور دارد که حتی وقتی اشتباه میکند، تنها نیست. احساس امنیت اولین قدم در ایجاد ذهن مقاوم است. کودکانی که مدام تحقیر، مقایسه، تنبیه یا سرزنش میشوند، ذهنی پر از ترس و تردید پیدا میکنند. این کودکان در آینده یا بسیار خشمگین میشوند یا بسیار ضعیف و وابسته. بنابراین اولین وظیفه والدین، ایجاد فضایی آرام، صمیمی و قابل پیشبینی است.
بعد از ایجاد امنیت عاطفی، مرحله بعدی آموزش مهارت حل مسئله است. پدر و مادر باید اجازه بدهند کودک فکر کند، انتخاب کند و نتیجه رفتار خود را ببیند. وقتی کودک به جای والدین تصمیم میگیرد، احساس توانایی پیدا میکند. چنین کودکی میداند که میتواند مسیر موردنظرش را بسازد. تصمیمگیری و مسئولیتپذیری ذهن را قوی و انعطافپذیر میکند. کودکی که همیشه دیگران به جای او انتخاب میکنند، در آینده از زندگی میترسد و همیشه منتظر هدایت دیگران است.
گام مهم دیگر در تابآوری، اجازه دادن به تجربه شکست است. بسیاری از والدین نمیگذارند کودک در هیچ زمینهای شکست بخورد. اگر تکلیف مدرسه سخت است، خودشان انجامش میدهند. اگر کودک در بازی باخت، او را دلداری افراطی میکنند یا حتی اجازه میدهند تقلب کند تا برنده شود. در ظاهر این رفتارها محبتآمیز است، اما در واقع کودک را از رشد ذهنی محروم میکند. وقتی کودک یاد میگیرد که شکست پایان راه نیست و همیشه فرصت دوباره وجود دارد، به انسان مقاومی تبدیل میشود. کودکی که شکست را تجربه نمیکند، در اولین چالش واقعی زندگی فرو میریزد.
تابآوری همچنین به مدیریت احساسات مرتبط است. کودک نیاز دارد یاد بگیرد که غمگین شدن، عصبانیت، ترس و ناامیدی بخش طبیعی زندگی است. بسیاری از والدین وقتی کودک گریه میکند، سریع او را ساکت میکنند. حتی گاهی کودک را سرزنش میکنند و به او میگویند نباید گریه کند. اما سرکوب احساسات به معنای مدیریت احساسات نیست. والدین باید به فرزندشان یاد بدهند که احساسات خود را بشناسد، نامگذاری کند و به شیوهٔ درست بیان کند. جملههایی مانند «میفهمم ناراحتی» یا «میدونم از این اتفاق عصبانی شدی» به کودک یاد میدهد که احساساتش طبیعی و قابل کنترل هستند. این مهارت باعث میشود کودک در آینده روابط بهتر، اعتماد به نفس بیشتر و آرامش روانی بالاتری داشته باشد.
یکی از قویترین پایههای تابآوری، تشویق و تقویت تلاش است نه نتیجه. والدینی که فقط نمره، ظاهر، مقام و برتری را تحسین میکنند، کودک را وابسته به تأیید بیرونی میکنند. اما والدینی که تلاش، پشتکار، نظم و پیشرفت را تحسین میکنند، فرزندشان را به سمت رشد واقعی هدایت میکنند. کودکی که یاد میگیرد تلاش ارزشمندتر از نتیجه است، در شرایط سخت تسلیم نمیشود. او میفهمد که هر موفقیتی زمان و تمرین لازم دارد. این نوع تربیت باعث میشود کودک هم اعتماد به نفس واقعی داشته باشد و هم انگیزه درونی.
تربیت فرزند تابآور به معنای سختگیری یا بیاحساسی نیست. محبت، مهربانی و حضور فعال والدین بسیار مهم است. کودک باید بداند که والدین در کنار او هستند، اما قرار نیست مشکلات را از او دور کنند. والدین حمایت میکنند، راهنمایی میکنند اما فرصت رشد را از فرزند نمیگیرند. بهترین والدین کسانی هستند که نه بیش از حد سختگیرند و نه بیش از حد سهلگیر. تعادل کلید موفقیت در فرزندپروری است.
تابآوری علاوه بر خانواده، به ارتباط با دیگران نیز وابسته است. کودکان نیاز دارند دوست پیدا کنند، با همسالان تعامل داشته باشند و در اجتماع حضور داشته باشند. والدینی که فرزند را از محیط بیرون دور نگه میدارند و اجازه تجربه اجتماعی نمیدهند، ناخودآگاه او را آسیبپذیرتر میکنند. کودک در ارتباط با دیگران مهارت حل مسئله، همدلی، جرئتمندی و سازگاری را یاد میگیرد. این مهارتها در آینده به او کمک میکنند در محیط کار، ازدواج و زندگی اجتماعی بهتر عمل کند. پس اگر میخواهیم فرزندانی با اعتماد به نفس و تابآور داشته باشیم، باید آنها را وارد جامعه کنیم.
نقش الگوی رفتاری والدین نیز بسیار مهم است. کودک از رفتار والدین بیشتر یاد میگیرد تا از حرفهای آنها. اگر والدین در مقابل مشکلات آرام، منطقی و صبور باشند، کودک هم یاد میگیرد. اما اگر والدین همیشه استرس دارند، از شکستها میترسند، با دیگران درگیر میشوند یا خیلی زود ناامید میشوند، کودک همین رفتار را تقلید میکند. پس اولین قدم برای تربیت کودک تابآور، تابآوری والدین است. پدر و مادر باید مراقب سلامت روان، مدیریت احساسات و شیوه حل مسائل خود باشند.
یکی دیگر از موضوعات مهم، احترام به تفاوتهای فردی است. هر کودک شخصیت، استعداد، توانایی و علاقه متفاوت دارد. مقایسه کردن کودک با دیگران یکی از بزرگترین آسیبهاست. مقایسه اعتماد به نفس کودک را نابود میکند، او را از خودش ناراضی میسازد و باعث میشود همیشه نگران قضاوت دیگران باشد. کودک تابآور کسی است که خودش را میشناسد و میپذیرد. این پذیرش در سایه احترام و نگاه بدون مقایسه والدین شکل میگیرد. والدین باید فرزندشان را همانگونه که هست دوست داشته باشند، نه آنگونه که آرزو دارند باشد.
تابآوری همچنین ارتباط مستقیم با مهارت تفکر دارد. والدین میتوانند با پرسیدن سؤالهای ساده و باز، ذهن کودک را فعال کنند. پرسشهایی مثل «به نظرت چطور میتونیم این مشکل رو حل کنیم؟» یا «فکر میکنی انتخاب بهتر کدومه؟» باعث میشود کودک یاد بگیرد قبل از تصمیمگیری فکر کند. این فرآیند رشد شناختی یکی از پایههای اصلی تابآوری است. کودکی که ذهنش فعال، خلاق و تحلیلی است، در لحظات سخت راهحل پیدا میکند و تسلیم نمیشود.
تأثیر تحسین، توجه و محبت کلامی نیز اهمیت زیادی دارد. کودکی که شنیده میشود و دیده میشود، احساس ارزشمندی میکند. احساس ارزشمندی نیروی درونی برای مقابله با سختیهاست. والدین باید با فرزند گفتگو کنند، نظرش را بپرسند، به احساسش احترام بگذارند و او را جدی بگیرند. این ارتباط عاطفی سالم مثل یک سپر در برابر فشارهای زندگی عمل میکند.
گاهی والدین تصور میکنند تابآوری تنها مخصوص کودکان بزرگتر است، اما این مهارت از سالهای ابتدایی شکل میگیرد. حتی یک کودک چندساله میتواند یاد بگیرد اسباببازی شکسته را جمع کند، برای گرفتن خوراکی صبر کند، یا برای اشتباهش عذرخواهی کند. این رفتارهای کوچک، پایههای بزرگسالی قدرتمند هستند. هیچکس یکباره تابآور نمیشود، این فرایند قدمبهقدم و در طول زندگی شکل میگیرد.
نکته مهم دیگر این است که تابآوری به معنای همیشه قوی بودن نیست. حتی قویترین انسانها گاهی گریه میکنند، گاهی میترسند و گاهی نیاز به کمک دارند. باید به کودک یاد بدهیم که درخواست کمک نشانه ضعف نیست. توانایی کمک گرفتن، نشانه آگاهی و هوش است. کودکی که یاد میگیرد در مواقع لازم از والدین، معلم یا دوستان کمک بخواهد، در زندگی کمتر آسیب میبیند.
برای تقویت تابآوری زمانهایی برای بازی، خلاقیت، هنر، ورزش و تفریح ضروری است. زندگی فقط درس و نتیجه نیست. کودکانی که فقط درس میخوانند و فرصت شادی، بازی و دوستی ندارند، از لحاظ روحی ضعیف میشوند. ذهن سالم در کنار استراحت و نشاط رشد میکند. بازی یکی از مهمترین ابزارهای یادگیری انعطافپذیری، نظم، همکاری و حل مسئله است. پس والدینی که به کودک خود زمان بازی میدهند، در واقع به رشد ذهنی او کمک میکنند.
تابآوری و فرزندپروری زمانی تقویت میشوند که والدین الگوی مناسب برای کنترل هیجانها و حل مسئله باشند.
رابطه تابآوری و عزتنفس نیز بسیار قوی است. کودکی که خودش را دوست دارد و ارزشمند میبیند، با مشکلات بهتر روبهرو میشود. اما کودکی که همیشه از خودش ناراضی است، در مقابل سختیها زود تسلیم میشود. والدین با احترام، محبت و پذیرش بیقید و شرط به کودک یاد میدهند که با وجود اشتباهات هنوز دوستداشتنی است. وقتی کودک این را باور کند، هیچ سختی او را متوقف نمیکند.
در نهایت باید گفت که فرزندپروری هنر و مسئولیتی بزرگ است. والدینی که میخواهند فرزندانی تابآور داشته باشند، باید صبور، آگاه و مهربان باشند. تربیت کودک قویتر از آموزشهای سخت، تنبیه یا مقایسه است. این رشد در سکوت، در گفتگوهای ساده، در بازیها، در فرصتهای کوچک تصمیمگیری و در محبت روزانه شکل میگیرد.
کودک تابآور آیندهای روشنتر و سالمتر میسازد. جامعهای که از افراد مقاوم، آرام و متفکر تشکیل شود، پیشرفت بیشتری خواهد داشت. پس آموزش تابآوری فقط یک مهارت فردی نیست، بلکه یک قدم مهم برای ساختن جهانی مهربانتر و انسانیتر است.
تابآوری و فرزندپروری موجب میشوند کودک در آینده فردی مستقل، اجتماعی و مسئولیتپذیر باشد.
تابآوری و فرزندپروری به معنای محافظت افراطی از کودک نیست، بلکه کمک به او برای مواجهه صحیح با چالشهاست.









پاسخ دهید