چهارچوبهای عملی و نظری مددکاری اجتماعی، پلی میان پژوهشهای علمی و اقدامات بالینی ایجاد میکنند تا مداخلات مبتنی بر شواهد را در مواجهه با چالشهایی مانند فقر، نابرابری و آسیبهای روانی-اجتماعی تسهیل نمایند.
چهارچوبهای عملی و نظری مددکاری اجتماعی، پلی میان پژوهشهای علمی و اقدامات بالینی ایجاد میکنند تا مداخلات مبتنی بر شواهد را در مواجهه با چالشهایی مانند فقر، نابرابری و آسیبهای روانی-اجتماعی تسهیل نمایند.
مددکاری اجتماعی به عنوان یک رشته علمی-کاربردی، بر پایه چهارچوبهای نظری و عملی متنوعی شکل گرفته است که به متخصصان کمک میکند تا مسائل اجتماعی، فردی و خانوادگی را تحلیل و مداخلات مؤثر طراحی کنند. چهارچوبهای نظری، مجموعهای از اصول، مفاهیم و تئوریها را در بر میگیرند که پایههای فکری حرفه را تشکیل میدهند.
این چهارچوبها شامل نظریههای سیستمی، روانشناسی اجتماعی، رویکردهای رفتاری-شناختی و نظریههای توانمندسازی است.
به عنوان مثال، نظریه سیستمی تأکید میکند که مشکلات افراد ناشی از تعاملشان با محیط اجتماعی است و مددکار باید به روابط متقابل بین فرد، خانواده و جامعه توجه کند.
این رویکردها به مددکاران کمک میکنند تا مسائل را از دیدگاههای چندبعدی بررسی کرده و راهکارهای جامع ارائه دهند.
چهارچوبهای عملی مددکاری اجتماعی، مدلها و روشهای کاربردی را شامل میشوند که مستقیماً در تعامل با مراجعان به کار گرفته میشوند. این مدلها معمولاً بر اساس تجربیات میدانی و نیازهای جامعه شکل میگیرند و شامل رویکردهایی مانند مدل حل مسئله، رویکرد مبتنی بر استحکامات (Strengths Perspective) و مداخلات بحرانی است.
به عنوان نمونه، مدل حل مسئله به مددکاران کمک میکند تا مراحل مشخصی برای شناسایی مشکل، تحلیل گزینهها و اجرای راهکارها طی کنند. از سوی دیگر، رویکرد مبتنی بر استحکامات بر ظرفیتهای ذاتی افراد و محیطشان تمرکز میکند و به جای تأکید بر نواقص، از منابع موجود برای بهبود وضعیت استفاده مینماید. این چهارچوبهای عملی، ابزارهای ملموسی را برای مددکاران فراهم میکنند تا در شرایط مختلف، از کار با افراد تا گروهها و جوامع، عملکرد مؤثرتری داشته باشند.
یکی از چالشهای اصلی در مددکاری اجتماعی، هماهنگی بین چهارچوبهای نظری و عملی است. در عمل، مددکاران باید توانایی ترکیب تئوریها با شرایط واقعی را داشته باشند. برای مثال، در مواجهه با یک خانواده با مشکلات اقتصادی-اجتماعی، مددکار ممکن است از نظریه سیستمی برای درک تعاملات خانواده با محیط استفاده کند، سپس از مدل مداخله شناختی-رفتاری برای تغییر الگوهای ناسازگار استفاده نماید. این ترکیب نیازمند تفکر انعطافپذیر و تسلط بر ابزارهای متنوع است.
رویکردهای مبتنی بر شواهد (Evidence-Based Practice) که ترکیبی از تحقیقات علمی، تجربه بالینی و نیازهای مراجع هستند، به عنوان یک چهارچوب عملی مدرن، نقش مهمی در افزایش کارایی مداخلات ایفا میکنند.
چهارچوبهای نظری و عملی مددکاری اجتماعی همچنین باید با توجه به تحولات اجتماعی و فرهنگی بهروز شوند. در جوامع پیچیده امروزی، مسائلی مانند نابرابری اجتماعی، مهاجرت، خشونت خانگی و بحرانهای روانی-اجتماعی نیازمند رویکردهای نوین هستند.
برای مثال، رویکرد توانمندسازی اجتماعی که بر افزایش قدرت تصمیمگیری و کنترل افراد بر زندگی خود تأکید دارد، در مواجهه با گروههای حاشیهنشین بسیار مؤثر است. از سوی دیگر، رویکردهای فمینیستی و نظریه تقاطعی (Intersectionality) به تحلیل تأثیرات همزمان عواملی مانند جنسیت، نژاد و طبقه اجتماعی بر مسائل فردی میپردازند و دیدگاههای جامعتری را در اختیار مددکاران قرار میدهند. این گسترش چهارچوبها نشان میدهد که مددکاری اجتماعی باید پویا و واکنشگر باشد تا بتواند به نیازهای در حال تغییر جامعه پاسخ دهد.
در سطح عملی، مددکاران اجتماعی اغلب با محدودیتهای منابع، مقاومت سیستمی و پیچیدگیهای فرهنگی مواجه هستند که نیازمند تطبیق چهارچوبها با شرایط خاص است. به عنوان مثال، در مناطق روستایی با فرهنگ سنتی، ممکن است رویکردهای مبتنی بر خانواده مؤثرتر از مداخلات فردی باشند.
علاوه بر این، استفاده از فناوریهای نوین مانند مشاوره آنلاین و پلتفرمهای آموزشی، به عنوان بخشی از چهارچوبهای عملی نوین، در دسترسی به گروههای دورافتاده و جوانان مؤثر واقع شده است. این انعطافپذیری در بهکارگیری چهارچوبها، نشاندهنده ضرورت تطابق نظریه با عمل و توجه به شرایط زمینهای است.
خدیجه عزیزی مترجم زبان اشاره و مربی تاب آوری در ادامه آورده است چهارچوبهای نظری و عملی مددکاری اجتماعی، ستونهای اصلی این حرفه را تشکیل میدهند و بدون درک عمیق از آنها، مداخلات اجتماعی ممکن است ناکارآمد یا سطحی باشند.
ترکیب تئوری با عمل، توجه به تنوع فرهنگی، و بهروزرسانی مداوم دانش و مهارتها، از جمله عوامل کلیدی در ارتقای کیفیت خدمات مددکاری اجتماعی است. در نهایت، هدف اصلی این چهارچوبها، حمایت از افراد و جوامع در مسیر تاب آوری تغییر مثبت و دستیابی به عدالت اجتماعی است که مستلزم تعهد به اصول اخلاقی و حرفهای مددکاری اجتماعی میباشد.
چهارچوبهای عملی و نظری مددکاری اجتماعی، با تمرکز بر حقوق بشر و عدالت اجتماعی، به عنوان راهنمایی برای تحلیل سیاستها، طراحی برنامهها و ارزیابی نتایج در سطوح خرد، میانی و کلان عمل میکنند.









پاسخ دهید